چرا حمله اصولگراها به مستند ترانه علیدوستی متناقض، ملالآور و فرصتطلبانه است؟

مستند «ترانه» حول گفتوگوی ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی، بازتابی فراتر از حد انتظار داشت. با وجود گذشت بیش از پنج روز از پخش این مستند، رسانههای اصولگرا همچنان به حملات خود علیه این مستند و شخص ترانه علیدوستی ادامه میدهند. خبرگزاری فارس در ۷۲ ساعت نخست، بهصورت سریالی علیه این مستند تولید محتوا کرد و دیگر رسانههای اصولگرا نیز در صف دوم مشغول بودند. تازهترین نمونه، تحلیل روزنامه وطن امروز از مستند پگاه آهنگرانی است؛ تحلیلی مبتنی بر فرمی از حملات سیاسی به پگاه آهنگرانی و ترانه علیدوستی برای جستجو در جملات و شکل و ظاهرشان.
وطن امروز در یادداشتی نوشت: «مستند را پگاه آهنگرانی کارگردانی کرده است؛ بازیگر و دوست قدیمی ترانه علیدوستی که بیش از پیشه بازیگری، پیشینهای سیاسی دارد… برخی به کنایه او را یک “اصلاحطلبِ بازیگر” میدانند تا یک “بازیگر اصلاحطلب”… ترانه علیدوستی سوابق سیاسی مشخصی دارد. علیدوستی همانند پگاه آهنگرانی جزو بازیگران حامی جریان موسوم به اصلاحطلبی بوده است. نکته دوم، پخش مستند از شبکه بیبیسی فارسی است… بهترین عنوان برای مستند “ترانه” این است که جدیدترین فعالیت سیاسی دو بازیگر کاملاً سیاسی است… تلاش شده نسخهای اصلاحشده از سناریوی ۱۴۰۱ ارائه شود.»
تحلیل وطن امروز اگرچه از نظر فرم و ادبیات با مطالب قبلی رسانههای اصولگرا تفاوتهایی دارد، اما در یک نقطه با تمامی تولیدات محتوای این روزهای این رسانه ها علیه ترانه علیدوستی مشترک است: حمله به فرم بهجای مواجهه با محتوا. بازگشت به ادبیات کهنه «اصلاحطلبستیزی»، تکرار ملال آور عباراتی علیه بیبیسی فارسی؛ مهمترین وجه مشترک اما محتوای این مستند است که پاسخی به آن داده نمی شود و ورودی هم البته صورت نمی گیرد؛ مساله زنان؛ از حقوق اجتماعی و مدنی تا گره های قانونی همچون قتل به دست پدر یا شوهر و البته مساله زنان در زندان.
نقد ترانه، تعارض ترانه یا بازداشت ترانه
در پنج روز گذشته، طیف اصلی منتقدان ترانه علیدوستی، رسانههای اصولگرا بودهاند(هرچند جریانی از سلطنت طلبان نیز به صفوف نقادان پیوستند)؛ با این حال، بررسی مطالب منتشرشده نشان میدهد دو رویکرد متفاوت در میان مخالفان وجود دارد.
خبرگزاری فارس، در چندین مطلب، اظهارات ترانه علیدوستی را «متناقض» خوانده و استدلال کرده است که چون او توانسته از داخل ایران با بیبیسی فارسی مصاحبه کند، پس نمیتواند از فقدان آزادی سخن بگوید. فارس در این باره نوشته است: «وقتی فردی بدون مانع مقابل دوربین یک شبکه معاند مینشیند و سپس با همان خونسردی اعلام میکند «اینجا آزادی وجود ندارد»، دیگر با نقد مواجه نیستیم، بلکه با تناقض آشکار روبهرو هستیم. خانم علیدوستی، شما نه قربانی فقدان آزادی بیان، بلکه نمونه عینی امکان آن هستید.»
فارس در مطلبی دیگر، با ارجاع به «روز جهانی حجاب»، اظهارات علیدوستی درباره شکستن سنتها را مردود دانسته و آن را متأثر از «فمینیسم آمریکایی» معرفی کرده است. این رسانه در گزارش خود نوشته ترانه می گوید «من سنتها را میشکنم در حالی که «سنت بی پوششی» در حال مومیایی شدن هست چراکه «روز جهانی بی حجابی» نداریم، اما world hijab day روز جهانی حجاب داریم». شمار مطالب فارس علیه این مستند چنان زیاد شده که عملاً از شمارش خارج است و در برخی موارد، ادبیات مطالب بهوضوح تندتر شده و حتی تهدید جانی و مطالبه برخورد قضایی با علیدوستی مطرح میشود.
در تازهترین مطلب، فارس پا را فراتر گذاشته و از احتمال «پروژهسازی مرگ» و حتی سوءقصد به ترانه علیدوستی سخن گفته است؛ خطی که بسیاری آن را نوعی تهدید غیرمستقیم تلقی کردهاند. فارس گفته ترانه ممکن است ترور شود تا انگیزه شلوغیهای بعدی را ایجاد کند. از این نظر خبرگزاری فارس درخواست بازداشت او را نیز مطرح کرده است.
طرح درخواست بازداشت نیز، در عمل، میتواند تأییدکننده همان ادعاهایی باشد که علیدوستی درباره فضای اجتماعی و سیاسی کشور مطرح کرده است؛ بنابراین حتی منطق سلیم نیز حکم میکرد که رسانهای همچون فارس چنین مطالبهای را مطرح نمی کرد.
مشرق و مسئله «تناقض روایت»
مشرقنیوز، دیگر رسانه وابسته به نهادهای نظامی، رویکردی متفاوت اما همراستا در پیش گرفته و مستند «ترانه» را بخشی از یک پروژه از پیش طراحیشده توصیف کرده است. این رسانه با تمرکز بر بخشهایی از مستند که ترانه علیدوستی را پیش از انتشار پست معروف «زن، زندگی، آزادی» نشان داده، مدعی شده این تصاویر اتفاقی نیست و از همان زمان برای مصرف رسانهای آماده شده بودند. مشرق در گزارش خود عملا روایت ترانه علیدوستی از نحوه بازداشتش را تایید کرده و میپرسد اگر دادههای تلفن همراه علیدوستی هنگام بازداشت پاک شدهاند، این تصاویر چگونه به مستند راه یافتهاند ؟ نسخه پشتیبان کجا نگهداری میشده؟ چه کسی آن را حفظ کرده؟ و چرا این جزئیات که برای اعتبار روایت حیاتیاند، حذف شدهاند؟
کاربران فضای مجازی و قیاس فائزه و ترانه
یکی از مهمترین مسائلی که در روزهای اخیر هم در رسانههای اصولگرا و هم در گفتههای فعالان مجازی اصولگرا مورد توجه بوده، مساله تفاوت روایت فائزه هاشمی و ترانه علیدوستی از زندان اوین است. در جالی که فائزه هاشمی زندان اوین را هتل خوانده، ترانه تصویری نه چندان جالب از زندان اوین ترسیم میکند.
جالب اینکه جریان اصولگرا و رسانههای آنها به این تناقض تکیه کرده و با روایت فائزه، سعی در بی اعتبار کردن روایت ترانه داشتند. غافل از اینکه تفاوت واضح است؛ فائزه هاشمی روایت خود را از بند عمومی بیان میکند؛ بندی که شرایط آن با سلولهای انفرادی متفاوت است و بیتردید نام خانوادگی او نیز در وضعیتش بیتأثیر نبوده است. در مقابل، ترانه علیدوستی از بازداشت در پاییز ۱۴۰۱ سخن میگوید؛ دورهای که به اذعان بسیاری از بازداشتشدگان، با تراکم شدید زندانیان و شرایط بحرانی همراه بوده است. مهم است بدانید که نام خانوادگی و حرفه ترانه علیدوستی هم در وضعیت بازداشت او بی تاثیر نبوده است؛ او در مستند اذعان میکند که خودش در سلول کوچک انفرادی تنهاست در حالی که پیش از او سه نفر در همان سلول کوچک بازداشت بوده اند. روایتی که با اظهارات بازداشت شدگان پرشمار پاییز ۱۴۰۱ همخوانی دارد.
روایت بازداشت؛ سلولها کوچک بود و فضای ویژهای در پاییز ۱۴۰۱ برقرار شده بود
یکی از بازداشتشدگان پاییز ۱۴۰۱ به رویداد۲۴ میگوید سلولها بیش از دو برابر ظرفیت خود زندانی داشتند. «ف» روزنامه نگار است؛ او میگوید در آذر ۱۴۰۱که بازداشت شده سلولها بیش از ۲ برابر ظریفت خود زندانی داشتند و ممکن بود برای برخی چهرههای سلبریتی همچون علیدوستی سلول انفرادی خالی شود، اما برای بقیه بازداشتیها بعضا سه زندانی داخل یک انفرادی بودند.
دختر جوان دیگری که در خیابان بازداشت شده بود و در زمان بازداشت تنها ۲۱ سال داشته است به رویداد۲۴ میگوید فضای زندانیان محدود بود. دسترسیها به شدت سخت بود. جمعیت زیاد زندانی گویی خود آنها را هم با مشکل مواجه کرده بود.
او میگوید در خانواده اش برخی افراد مسنتر تجربه بازداشت در رخدادهای خرداد ۱۳۸۸ را داشتند و آنها نیز تجربههای مشابهی را نقل کردهاند.
این که خانم هاشمی چرا چنین اظهاراتی را بیان کردند، حال آن که میدانند شرایط بند عمومی با سلولهای انفرادی متفاوت است، سوالی است که پاسخی برای آن یافت نمیشود، اما مساله تناقض اظهارات این دو از اساس باطل است چرا که به معنای واقعی کلمه درباره دو زندان مجزا صحبت میکنند.